Skip to content

مکاشفۀ يوحنا
شادى در آسمان

1و بعد از آن شنیدم چون آوازی بلند از گروهی کثیر در آسمان که می‌گفتند: هَلِّلویاه! نجات و جلال و اکرام و قوّت از آنِ خدای ما است،2زیرا که احکام او راست و عدل است، چونکه داوری نمود بر فاحشه بزرگ که جهان را به زنای خود فاسد می‌گردانید و انتقام خون بندگان خود را از دست او کشید.3و بار دیگر گفتند: هَلِّلویاه، و دودش تا ابدالآباد بالا می‌رود!4و آن بیست و چهار پیر و چهار حیوان به روی درافتاده، خدایی را که بر تخت نشسته است سجده نمودند و گفتند: آمین، هَلِّلویاه!5و آوازی از تخت بیرون آمده، گفت: حمد نمایید خدای ما را، ای تمامی بندگان او و ترسندگان، او چه کبیر و چه صغیر!6و شنیدم چون آواز جمعی کثیر و چون آواز آبهای فراوان و چون آواز رعدهای شدید که می‌گفتند: هَلِّلویاه، زیرا خداوند خدای ما قادر مطلق، سلطنت گرفته است!7شادی و وجد نماییم و او را تمجید کنیم زیرا که نکاح برّه رسیده است و عروس او خود را حاضر ساخته است.8و به او داده شد که به کتانِ پاک و روشن خود را بپوشاند، زیرا که آن کتان عدالتهای مقدّسین است.

9و مرا گفت: بنویس، خوشابحال آنانی که به بزم نکاح برّه دعوت شده‌اند. و نیز مرا گفت که: این است کلام راست خدا.10و نزد پایهایش افتادم تا او را سجده کنم، او به من گفت: زنهار چنین نکنی زیرا که من با تو هم‌خدمت هستم و با برادرانت که شهادتِ عیسی را دارند. خدا را سجده کن زیرا که شهادت عیسی روح نبوّت است.

ظهور پادشاه پادشاهان

11و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش: امین و حقّ نام دارد و به عدل داوری و جنگ می‌نماید،12و چشمانش چون شعلهٔ آتش و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ‌کس آن را نمی‌داند.13و جامهای خون آلود دربر دارد و نام او را کلمه خدا می‌خوانند.14و لشکرهایی که در آسمانند، بر اسبهای سفید و به کتان سفید و پاک ملبّس از عقب او می‌آمدند.15و از دهانش شمشیری تیز بیرون می‌آید تا به آن امّت‌ها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود؛ و او چرخُشت خَمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود میافشُرَد.16و بر لباس و ران او نامی مرقوم است: یعنی پادشاه پادشاهان و ربّالارباب.

غلبه بر وحش

17و دیدم فرشته‌ای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می‌کنند، ندا کرده، می‌گوید: بیایید و بجهت ضیافتِ عظیمِ خدا فراهم شوید.18تا بخوریدگوشت پادشاهان و گوشت سپهسالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشتِ همگان را، چه آزاد و چه غلام، چه صغیر و چه کبیر.

19و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشکر او جنگ کنند.20و وحش گرفتار شد و نبیِ کاذب با وی که پیش او معجزات ظاهر می‌کرد تا به آنها آنانی را که نشان وحش را دارند و صورت او را می‌پرستند، گمراه کند. این هر دو، زنده به دریاچه آتش افروخته شده به کبریت انداخته شدند.21و باقیان به شمشیری که از دهان اسبسوار بیرون می‌آمد کشته شدند و تمامی مرغان از گوشت ایشان سیر گردیدند.

1And after these things I heard a great voice of much people in heaven, saying, Alleluia; Salvation, and glory, and honour, and power, unto the Lord our God:2For true and righteous are his judgments: for he hath judged the great whore, which did corrupt the earth with her fornication, and hath avenged the blood of his servants at her hand.3And again they said, Alleluia. And her smoke rose up for ever and ever.4And the four and twenty elders and the four beasts fell down and worshipped God that sat on the throne, saying, Amen; Alleluia.5And a voice came out of the throne, saying, Praise our God, all ye his servants, and ye that fear him, both small and great.6And I heard as it were the voice of a great multitude, and as the voice of many waters, and as the voice of mighty thunderings, saying, Alleluia: for the Lord God omnipotent reigneth.7Let us be glad and rejoice, and give honour to him: for the marriage of the Lamb is come, and his wife hath made herself ready.8And to her was granted that she should be arrayed in fine linen, clean and white: for the fine linen is the righteousness of saints.9And he saith unto me, Write, Blessed are they which are called unto the marriage supper of the Lamb. And he saith unto me, These are the true sayings of God.10And I fell at his feet to worship him. And he said unto me, See thou do it not: I am thy fellowservant, and of thy brethren that have the testimony of Jesus: worship God: for the testimony of Jesus is the spirit of prophecy.11And I saw heaven opened, and behold a white horse; and he that sat upon him was called Faithful and True, and in righteousness he doth judge and make war.12His eyes were as a flame of fire, and on his head were many crowns; and he had a name written, that no man knew, but he himself.13And he was clothed with a vesture dipped in blood: and his name is called The Word of God.14And the armies which were in heaven followed him upon white horses, clothed in fine linen, white and clean.15And out of his mouth goeth a sharp sword, that with it he should smite the nations: and he shall rule them with a rod of iron: and he treadeth the winepress of the fierceness and wrath of Almighty God.16And he hath on his vesture and on his thigh a name written, KING OF KINGS, AND LORD OF LORDS.17And I saw an angel standing in the sun; and he cried with a loud voice, saying to all the fowls that fly in the midst of heaven, Come and gather yourselves together unto the supper of the great God;18That ye may eat the flesh of kings, and the flesh of captains, and the flesh of mighty men, and the flesh of horses, and of them that sit on them, and the flesh of all men, both free and bond, both small and great.19And I saw the beast, and the kings of the earth, and their armies, gathered together to make war against him that sat on the horse, and against his army.20And the beast was taken, and with him the false prophet that wrought miracles before him, with which he deceived them that had received the mark of the beast, and them that worshipped his image. These both were cast alive into a lake of fire burning with brimstone.21And the remnant were slain with the sword of him that sat upon the horse, which sword proceeded out of his mouth: and all the fowls were filled with their flesh.